ازدواج امام جواد (ع)

در شرح زندگانی امام رضا-علیه السلام-آمده که مامون چون در میان یک سلسله تنگناها و شرائط دشوار سیاسی قرار گرفته بود، برای رهایی از این تنگناها، تصمیم‏گرفت‏خود را به خاندان پیامبر نزدیک سازد، و بر همین اساس با تحمیل ولیعهدی بر امام هشتم می‏خواست‏سیاست چند بعدی خود را به مورد اجرا بگذارد.
از سوی دیگر، عباسیان از این روش مامون که احتمال می‏رفت‏خلافت را از بنی عباس به علویان منتقل سازد، سخت ناراضی بودند و به همین جهت‏به مخالفت‏با او برخاستند و چون امام توسط مامون مسموم و شهید شد آرام گرفتند و خشنود شدند و به مامون روی آوردند.
مامون کار زهر دادن به امام را بسیار سری و مخفیانه انجام داده بود و سعی داشت جامعه از این جنایت آگاهی نیابد و از همین رو برای پوشاندن جنایات خود تظاهر به اندوه و عزاداری می‏کرد، اما با همه پرده پوشی و ریاکاری، سرانجام بر علویان آشکار گردید که قاتل امام جز مامون کسی نبوده است، لذا سخت دل آزرده و خشمگین گردیدند و مامون بار دیگر حکومت‏خویش را در معرض خطر دید و برای پیشگیری از عواقب امر، توطئه دیگری آغاز کرد و با تظاهر به مهربانی و دوستی نسبت‏به امام جواد-علیه السلام-تصمیم گرفت دختر خود را به حضرت تزویج کند تا استفاده‏ای را که از تحمیل ولیعهدی بر امام رضا-علیه السلام-در نظر داشت از این وصلت نیز بدست آورد.
بر اساس همین طرح بود که امام جواد-علیه السلام-را در سال ۲۰۴ ه. ق یعنی یک سال پس از شهادت امام رضا-علیه السلام-از مدینه به بغداد آورد و به دنبال مذاکراتی که در جلسه مناظره امام با یحیی بن اکثم گذشت دختر خود «ام الفضل‏» را به همسری حضرت در آورد!
انگیزه‏های مامون
این ازدواج که مامون بر آن اصرار داشت، کاملا جنبه سیاسی داشت‏و می‏توان دریافت که وی از این کار چند هدف یاد شده در زیر را تعقیب می‏کرد:
۱-با فرستادن دختر خود به خانه امام، آن حضرت را برای همیشه دقیقا زیر نظر داشته باشد و از کارهای او بیخبر نماند (دختر مامون نیز براستی وظیفه خبرچینی و گزارشگری مامون را خوب انجام می‏داد و تاریخ شاهد این حقیقت است) .
۲-با این وصلت، به خیال خام خویش، امام را با دربار پرعیش و نوش خود مرتبط و آن بزرگوار را به لهو و لعب و فسق و فجور بکشاند و بدین ترتیب بر قداست امام لطمه وارد سازد و او را در انظار عمومی از مقام ارجمند عصمت و امامت‏ساقط و خوار و خفیف نماید!
۳-با این وصلت علویان را از اعتراض و قیام بر ضد خود باز دارد و خود را دوستدار و علاقه‏مند به آنان وانمود کند (۱).
۴-هدف چهارم مامون، عوامفریبی بود;چنانکه گاهی می‏گفت: من به این وصلت اقدام کردم تا ابو جعفر-علیه السلام-از دخترم صاحب فرزند شود و من پدر بزرگ کودکی باشم که از نسل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی بن ابی طالب-علیه السلام-است. اما خوشبختانه این حقه مامون نیز بی نتیجه بود زیرا دختر مامون هرگز فرزندی نیاورد! (۲) و فرزندان امام جواد-علیه السلام-همگی از همسر دیگر امام بودند.
اینها انگیزه‏های مامون از این ازدواج بود. حال باید دید امام جواد-علیه السلام-چرا با این ازدواج موافقت کرد؟
از آنجا که بی هیچ شکی، امام اهداف و مقاصد واقعی مامون را از این گونه‏کارها می‏دانست و نیز می‏دانست که او همان کسی است که مرتکب جنایت‏بزرگ قتل پدرش امام رضا-علیه السلام-شده، به نظر می‏رسد که موافقت امام با این ازدواج عمدتا بر اثر فشاری بوده است که مامون از پیش بر امام وارد کرده بوده است، زیرا ازدواجی اینچنین، تنها به مصلحت مامون بوده است نه به مصلحت امام! نیز می‏توان تصور کرد که نزدیکی امام به دربار می‏توانست مانع ترور حضرت از طرف معتصم و عامل پیشگیری از سرکوبی سران تشیع و یاران برجسته امام توسط عوامل خلیفه باشد، و این، به یک معنا می‏توانست‏شبیه قبول وزارت هارون از طرف علی بن یقطین یعنی نفوذ در دربار خلافت‏به نفع جبهه تشیع باشد.
________________________
۱) پیشوای نهم حضرت امام محمد تقی-علیه السلام-، مؤسسه در راه حق، قم، ۱۳۶۶ ه. ش، ص ۳۸.
۲) ابن واضح، تاریخ یعقوبی، نجف، المطبعه الحیدریه، ۱۳۸۴ ه. ق، ج ۳، ص ۱۸۹-ابن شهراشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، المطبعه العلمیه، ج ۴، ص ۳۸۰. مامون قبلا هم به همین منظور یکی از دختران خود را به امام هشتم تزویج کرده و در آن مورد نیز ناکام مانده بود!

زندگی امام جواد (ع) در یک نگاه

الف) سیماى جواد الائمه در یک نگاه
امام محمد بن على علیهما السلام (جواد الائمه) نهمین امام از خاندان اهل بیت علیهم السلام است . القابى که براى آن امام برشمرده‏اند و هر یک گویاى بعدى از شخصیت آسمانى حضرت است، عبارت‏اند از: «مختار، مرتضى، متوکل، متقى، زکى، تقى، منتجب، مرتضى، قانع، جواد، عالم ربانى، منتجب المرتضى و ... .» (۱)
ابن صباغ مالکى از القاب «جواد، قانع، مرتضى‏» یاد مى‏کند و مى‏گوید: مشهورترین لقب امام، «جواد» است . (۲) شیخ صدوق نیز مى‏نویسد: به محمد بن على الثانى، تقى گفته شد; چون از خدا تقوا پیشه کرد و زمانى که مامون شبانه با حالتى مست وارد شد و او را با شمشیر زد و گمان کرد حضرت را کشته است، خداوند او را نگه داشت . (۳)
کنیه‏هاى حضرت نیز عبارت‏اند از: ابو جعفر ثانى (کنیه جدش امام باقر علیه السلام) و ابو على . (۴)
به نوشته ابن صباغ مالکى، چهره‏اى سفید و اندامى متوسط داشت (۵) و نقش انگشترش به نقل طبرى «العزه لله‏» مانند انگشتر پیامبر صلى الله علیه و آله بود . (۶)
مادر حضرت، سبیکه نوبیه بود . (۷) به نقل شیخ مفید فرزندان حضرت «على الهادى علیه السلام، موسى، فاطمه، امامه‏» بودند (۸) و طبرسى از دختران به «حکیمه، خدیجه، ام کلثوم‏» اشاره مى‏کند و مى‏گوید: برخى تنها از فاطمه و امامه یاد کرده‏اند . (۹)
شیخ طوسى روز دهم رجب را سال تولد وى مى‏داند (۱۰) و به نقل طبرسى آن امام در عصر معتصم به شهادت رسید . (۱۱) در این هنگام، ۲۵ سال و ۲ ماه و ۱۸ روز از دوران حیات امام مى‏گذشت . (۱۲)
مرحوم کلینى مى‏نویسد:
«محمد بن على علیهما السلام در حالى که ۲۵ سال و سه ماه و دوازده روز از عمرش مى‏گذشت، در روز سه شنبه، ۶ روز قبل از ذى حجه سال ۲۲۰ ه . ق شهید شد و بعد از پدر ده سال (منهاى بیست روز) زندگى کرد .» (۱۳)
ایشان با محمد امین بن هارون تا سال ۱۹۸ ه . ق (قبل از امامت) معاصر بود . از آن پس با مامون بن هارون (از ۱۹۸ تا ۲۱۸ قبل از امامت و ۲۱۸ تا ۲۰۳ در زمان امامت) هم عصر بود و سرانجام با معتصم عباسى از ۱۷ رجب یا شعبان ۲۱۸ ه . ق تا لحظه شهادت، ذى قعده ۲۲۰ ه . ق معاصر بود .
اینک که در آستانه شهادت جانگداز آن امام بزرگ و غریب قرار گرفته‏ایم، به بازخوانى گوشه‏هایى از مظلومیتش در طول دوره امامت تا لحظه شهادت مى‏پردازیم: (۱۴)
ب) رنجهاى امام جواد علیه السلام
امام جواد علیه السلام از همان آغاز امامت‏با سیل رنجها رویارو بود; مشکلاتى که گاه از سوى حاکمان، زمانى از طرف کارگزاران و منسوبین به طاغوتها و گاهى از سوى جاهلان، متعصبان، گروههاى انحرافى و ... ایجاد مى‏شد . اینک نمونه‏هایى را مرور مى‏کنیم:
۱ . شکستن حریم امامت
محمد بن ریان مى‏گوید: مامون به هر حیله‏اى متوسل مى‏شد تا بر امام نفوذ کند، اما ممکن نمى‏شد، تا اینکه این فرصت هنگام ازدواج دخترش با امام به دست آمد .
وقتى مى‏خواست دخترش، ام فضل را به خانه زفاف امام جواد علیه السلام بفرستد، دویست دختر از زیباترین کنیزکان خود را طلبید و به هر یک جامى که داخل آن گوهرى بود، داد تا وقتى در جایگاه نشست، از او استقبال کنند، اما حضرت به هیچ یک توجهى نکرد . در آنجا مردى بود که مخارق نامیده مى‏شد و صاحب صدا و عود و ضرب بود و ریشى دراز داشت . مامون او را طلبید . در گفتگوى مامون و مخارق، مخارق گفت: اگر به چیزى از امور دنیا مشغول باشد، من براى مقصود شما کفایت مى‏کنم . آن گاه رو به روى امام نشست، مانند الاغ عرعرى کرد و وقتى توجه همه را جلب نمود، شروع به نواختن کرد . امام دقایقى بى توجهى کرد و ناگهان سر برداشت و فرمود: «اتق الله یا ذا العثون; اى ریش دراز از خدا بپرهیز .» مخارق چنان از فریاد امام وحشت کرد که ساز و عود از دستش افتاد و تا لحظه مرگ دستش فلج ماند .
وقتى مامون از دلیل آن حالت پرسید، گفت: از وقتى ابوجعفر بر سرم فریاد کشید، وحشتى مرا فرا گرفت که هرگز از جانم بیرون نمى‏رود . (۱۵)
۲ . تهمت مستى و ...
فضاى تنگ و خفقان آلود حاکم بر جامعه چنان امام و یارانش را در تنگنا قرار داده بود که گاه افراد وابسته به طاغوت به آن حضرت توهینهاى سنگینى مى‏کردند و امام تنها به شکوه به درگاه الهى بسنده مى‏کرد . از جمله، عمر از خاندان فرج که با چپاول و رشوه و دزدى ثروت زیادى فراهم آورده بود و در حکومت‏بنى عباس نفوذ داشت، مدتى فرماندار مدینه شد و در همان زمان نسبت‏به خاندان نبوت خشونت‏به خرج مى‏داد و کار را به جایى رساند که به امام گفت: به گمانم تو مست هستى! امام جواد علیه السلام در مقابل این گستاخى تنها به درگاه الهى پناه برد و فرمود: «اللهم ان کنت تعلم انى امسیت لک صائما فاذقه طعم الخرب و ذل الاسر; خدایا! چنانچه تو مى‏دانى امروز براى تو روزه بودم، پس طعم غارت شدن و خوارى اسارت را به او بچشان .»
طولى نکشید که در سال ۲۳۳ ه . ق متوکل بر او غضب کرد و دستور داد ۱۲۰ هزار دینار به عنوان مالیات و ۱۵۰ هزار دینار از برادرش بگیرند . او بار دیگر به عمر غضب کرد و دستور داد هر چه مى‏توانند بر گردنش ضربه بزنند و ۶هزار ضربه زدند و بار سوم کشان کشان به بغداد بردند و همان جا در اسارت مرد . واقعه توهین به امام جواد علیه السلام چنان سنگین بود و دل امام هادى علیه السلام را به درد آورده بود که وقتى خبر مرگ عمر را آوردند، ۲۴ مرتبه «الحمد لله‏» گفت . (۱۶)
۳ . توطئه قتل به اتهام خروج
قطب راوندى از ابن ارومه چنین نقل مى‏کند: معتصم تعدادى از وزرایش را فرا خواند و گفت: بر علیه محمد بن على بن موسى علیهم السلام نزد من شهادت دروغ دهید و بنویسید که مى‏خواهد خروج کند . آن گاه امام را خواست و گفت: تو علیه من توطئه کرده‏اى! امام فرمود: «والله ما فعلت‏شیئا من ذلک; به خدا سوگند! من چنین کارى نکرده‏ام .»
مامون بر وجود شاهدان پاى فشرد . امام هم دستش را بلند کرد و عرض کرد: «اللهم ان کانوا کذبوا على فخذهم; خدایا اگر بر من دروغ بسته‏اند، آنها را بگیر .» در آن لحظه ایوان لرزید و هر یک از اطرافیان معتصم که بر مى‏خاست، بر زمین مى‏افتاد . معتصم عرض کرد: «یا ابن رسول الله! انى تائب مما فعلت فادع ربک ان یسکنه; اى پسر رسول خدا! از آنچه کردم، توبه نمودم . از پروردگارت بخواه که آن را آرام سازد .» این بار امام دست‏بلند کرد و عرض کرد: «اللهم سکنه و انک تعلم انهم اعداؤک و اعدائى; خدایا! آرامش ساز و تو مى‏دانى که آنها دشمنان تو و من هستند .» در پى این دعا آرامش به ایوان بازگشت . (۱۷)
به کاخ سلطنت گفتا خلیفه با وزیران کاى***ابا جعفر ترا قصد خروج و انقلاب آمد
ز روى افترا، اوراقى آوردند کاینها را***گرفتیم از غلامانت، چه نزدت گو جواب آمد
بگفتا: بارالها! افترا بستند اگر بر من***بگیر این دشمنان، کاین افترا حقش عقاب آمد
که ناگه کاخ گشتى زیر و رو، کآن قوم افتادند***خلیفه دید هر یک از خنازیر و کلاب آمد
به پوزش معتصم بر دست و پا افتاد و تائب شد***بگفت این کاخ ساکن کن، که سخت این اضطراب آمد
بگفتا: بارالها! ساکن این قصر معلق کن***که کاذب توبه کرد، از تو قبول مستتاب آمد (۱۸)
ج) اخبار شهادت امام جواد علیه السلام
مسعودى مى‏نویسد: وقتى ابوجعفر به دنیا آمد، ابوالحسن (امام رضا علیه السلام) به یارانش فرمود: «فى تلک اللیله قد ولد لى شبیه موسى بن عمران فالق البحار [و شبیه عیسى بن مریم] قدست ام ولدته فلقد خلقت طاهره مطهره . [ثم قال] بابى و امى شهید یبکى علیه اهل السماء یقتل غیظا و یغضب الله على قاتله فلا یلبث الا یسیرا حتى یعجل الله به الى عذابه الالیم و عقابه الشدید; (۱۹) در این شب براى من فرزندى شبیه موسى بن عمران به دنیا آمد که شکافنده دریاهاست، [و شبیه عیسى بن مریم] مادرش مقدس است و پاک و پاکیزه خلق شد . به جان پدر و مادرم شهیدى مى‏شود که اهل آسمان بر او مى‏گریند . از روى خشم کشته مى‏شود و خدا بر قاتل او خشم مى‏گیرد; پس [قاتل او] نمى‏ماند مگر اندکى تا اینکه خدا عذاب دردناک و عقاب شدید را به سوى او مى‏فرستد .»
امام جواد علیه السلام خود فرموده بود که «سى ماه بعد از مامون اجل او فرا خواهد رسید . (۲۰) » و به گفته محمد بن الفرج آن حضرت به او نوشته بود: «خمس را برایم بفرستید که بیشتر از امسال در بین شما نیستم .» (۲۱)
مرحوم کلینى نیز حکایتى دردناک از این آگاهى امام به شهادتش نقل مى‏کند و به نقل از اسماعیل بن مهران مى‏نویسد: وقتى ابوجعفر علیه السلام از مدینه به بغداد براى بار اول مى‏خواست‏برود، گفتم: من بر شما مى‏ترسم . با چهره‏اى گشاده، فرمود: غیبت من در این سال نیست . وقتى بار دوم به سوى معتصم مى‏رفت، گفتم: شما مى‏روید، بعد از شما امامت‏با کیست؟ حضرت جواد علیه السلام چنان گریست که محاسنش خیس شد و فرمود: «بعد از من امر امامت مربوط به فرزندم على علیه السلام است .» (۲۲)
د) چگونگى شهادت امام جواد علیه السلام
سابقه خباثت و دشمنى معتصم، خلیفه عباسى، نشان مى‏دهد که دستور قتل توسط وى صادر شده است; هرچند عاملان مستقیم آن به نقلهاى مختلف، افراد مختلفى باشند و یا هر یک از آنها به عنوان تکمیل کننده پرونده شهادت حضرت عمل کرده باشند . این موضوع به قدرى روشن بود که مسعودى مى‏نویسد: «فلما انصرف الى العراق لم یزل المعتصم و جعفر بن المامون یدبرون و یعملون الحیله فى قتله; (۲۳) وقتى امام جواد علیه السلام [از مکه با همسرش] به عراق بازگشت، معتصم و جعفر بن مامون دائما در تدبیر و دست‏به کار چاره‏اى براى قتل او بودند .» روایتهاى مختلفى که به دست آمده، چنین است:
۱ . روایت مسعودى
روایت فوق عامل اصلى قتل را خلیفه عباسى معرفى مى‏کند، مسعودى در ادامه مى‏نویسد: جعفر بن مامون که از کینه ام فضل نسبت‏به امام (به دلیل برترى ام ابى الحسن نزد امام) خبر داشت و مى‏دانست که ام فضل از او صاحب فرزند نشده است، در انگور رازقى سم ریخت و ام فضل با تعریف و تمجید آن را به امام داد و حضرت خورد . در این هنگام پشیمان شد و گریست . امام فرمود: گریه‏ات براى چیست؟ به خدا قسم خدا به فقرى گرفتارت کند که نجات نیابى و به بلایى که پوشانده نشود .» (۲۴)
۲ . روایت ابن شهرآشوب
معتصم به عبدالملک زیات، وزیر خود در مدینه، نوشت که امام و ام فضل را راهى بغداد کند . او هم على بن یقطین را مطلع کرد و امام راهى شد . معتصم حضرت را گرامى داشت و اشناس (فرمانده ارتشى) را با هدایایى به استقبال فرستاد . همراه آنها شربت ترش مزه (ریواس) آلوده به زهر را هم داد و گفت: این شربت را با یخ خنک کرده‏ایم و امیرالمؤمنین، احمد بن ابى دؤاد، سعد بن خصیب و جماعتى از بزرگان هم نوشیده‏اند و خلیفه دستور داده تا خنک است‏شما هم بنوشید . امام فرمود: شب مى‏نوشم . گفت: آن وقت‏برفش آب مى‏شود . وى آن قدر اصرار کرد که امام آن را نوشید . (۲۵)
۳ . روایت عیاشى
زرقان دوست صمیمى ابن ابى دؤاد، بعد از نقل ماجراى قضاوت فقهاء و امام در مورد قطع دست دزد که به رسوایى قاضیان و سربلندى امام انجامید، مى‏گوید: سه روز بعد، ابى دؤاد نزد خلیفه رفت و گفت: حق امیرالمؤمنین به گردن من باشد، خیرخواهى در بقاء حکومت و شما بر من واجب است و از این حق روى بر نمى‏گردانم، هرچند مرا در آتش بسوزانند . او گفت: آن چیست؟ ابن ابى دؤاد گفت: وقتى امیرمؤمنان در مجلس فقها رعیتش را جمع مى‏کند تا درباره مسئله‏اى حکم دهند، آن گاه آنان حکم را براساس آنچه نزدشان ثابت است، اعلام مى‏دارند و این در حالى است که وزیران و حاجبان و خانواده خلیفه در مجلس حضور دارند و مردم عوامى که در پشت درها هستند، مطالب را مى‏شنوند، آن گاه امیر از گفته فقهاء دربار روى بر مى‏تابد و به گفته مردى عمل مى‏کند که بیشتر این امت‏به امامتش معتقدند و او را سزاوارتر از خلیفه مى‏دانند، با همه اینها، امیرمؤمنان چگونه مى‏تواند از عدم اطاعت مردم و شکست‏حکومت عباسیان آسوده خاطر باشد؟ رنگ از چهره معتصم پرید و گفت: «جزاک الله عن نصیحتک خیرا .» معتصم روز چهارم به یکى از وزیران دستور داد حضرت را دعوت و مسموم کند و اگر قبول نکرد، بگوید: مجلس خصوصى است . وزیر چنان کرد و امام چون لقمه اول را در دهان گذاشت و احساس مسمومیت کرد، دستور داد مرکبش را براى رفتن آماده کنند و در مقابل اصرار میزبان فرمود: خروج من از خانه به نفع توست . امام آن روز و شب را در اثر مسمومیت در بستر افتاد و سرانجام به شهادت رسید .» (۲۶)
---------------------------------------------------------------
۱) ر . ک: دلائل الامامه طبرى، ص ۳۹۶; الارشاد، ص‏۳۲۷; اعلام الورى، ج‏۲، ص‏۹۱; کشف الغمه، ج‏۲، ص ۳۴۳; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۶ .
۲) فصول المهمه، ص‏۲۵۴; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۵ .
۳) معانى الاخبار، ص‏۶۵; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۶ .
۴) بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۳; دلائل الامامه، ص‏۳۹۶ .
۵) فصول المهمه، ص‏۲۵۴; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۵ .
۶) دلائل الامامه، ص‏۳۹۷ .
۷) برخى هم خیزران یا بانویى از اهل بیت ماریه همسر پیامبر صلى الله علیه و آله، ریحانه و کنیه‏اش ام الحسن، سکینه، دره و اهل مریسیه دانسته‏اند; کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۲; ارشاد مفید، ص‏۲۹۷; مناقب ابن شهرآشوب، ج‏۴، ص‏۳۷۹ .
۸) ارشاد مفید، ص‏۳۲۷ .
۹) بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۳ .
۱۰) مصباح المتهجد، ص‏۸۰۵; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۷ .
۱۱) ارشاد، ص‏۳۱۹; درباره اقوال دیگر، ر . ک: دلائل الامامه، ص‏۳۹۴; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۷ .
۱۲) کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۲; درباره اقوال دیگر، ر . ک: همان ج‏۱، ص‏۴۹۷ .
۱۳) کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۷ .
۱۴) درباره امام جواد علیه السلام به مقالاتى که پیرامون این شخصیت آسمانى در ماهنامه مبلغان نگاشته شده رجوع کنید، این مقالات عبارت‏اند از:
«نگاهى به سیره تبلیغى امام جواد علیه السلام‏» ش ۲، محمد حاج اسماعیلى;
«امامت جواد الائمه علیه السلام با نگرشى بر مسئله امامت و بلوغ جسمى‏» ش‏۹، محمد عابدى;
«مناظره‏اى از امام جواد علیه السلام‏» ش‏۳۳، سیدجواد حسینى;
«ماجراى شهادت امام محمدتقى علیه السلام‏» ش‏۳۷، سید مجتبى اهرى;
«امام جواد علیه السلام پاسدار حریم وحى‏» ش‏۴۵، عبدالکریم پاک نیا .
۱۵) کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۴; مناقب ابن شهرآشوب، ج‏۴، ص‏۳۹۶ .
۱۶) بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۶۲ و ۲۲۱; کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۶ .
۱۷) الخرائج و الجرائح، ج‏۲، ص‏۶۷۱; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۴۵; اثبات الهداه، ج‏۶، ص‏۱۸۷ .
۱۸) دیوان الادب، علامه محمد صالح حائرى مازندرانى، ص ۲۸۲ .
۱۹) اثبات الوصیه، ص‏۲۱۰; عیون المعجزات، ص‏۱۱۸ (با اختلاف) .
۲۰) بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۶۴ .
۲۱) اعلام الورى، ج‏۲، ص‏۱۰۰۱; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۶۳ .
۲۲) کافى، ج‏۱، ص‏۳۲۳ .
۲۳) اثبات الوصیه، ص‏۲۱۹ - ۲۲۰; عیون المعجزات، ص‏۱۲۹ (با اختلاف) .
۲۴) اثبات الوصیه، ص‏۲۱۹; عیون المعجزات، ص‏۱۲۹; بحار الانوار، ج ۵، ص‏۱۶ .
۲۵) مناقب، ج‏۴، ص‏۳۸۴; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۸ .
۲۶) تفسیر عیاشى، ج‏۱، ص‏۳۹۱; وسایل الشیعه، ج‏۱۸، ص‏۴۹۰; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۵ .

چهل حدیث گرانبها از امام جواد (ع)

قال الامام محمد تقی الجواد علیه السلام:
۱. توسد الصبر و اعتنق الفقر و ارفض الشهوات و خالف الهوی، و اعلم أنک لن تخلو من عین الله فانظر کیف تکون
صبر را بالش کن! و فقر را در آغوش گیر! و شهوات را به دور انداز! و با هوای نفس مخالفت کن! و بدان که در برابر دیده خدایی، پس بنگر که چگونه‏ای؟
تحف العقول، ص ۴۷۸
۲. ثلاث من کن فیه لم یندم: ترک العجله، و المشوره، و التوکل علی الله عند العزم
سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند، پشمیان نگردد:
۱ - اجتناب از عجله
۲ - مشورت کردن
۳ - توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۷
۳. ان أنفسنا و أموالنا من مواهب الله الهنیئه، و عواریه المستودعه، یمتع بما متع منها فی سرور و غبطه، و یأخذ ما أخذ منها فی أجر و حسبه، فمن غلب جزعه علی صبره حبط أجره و نعوذ بالله من ذلک
جان و دارایی ما، از بخشش‏های گوارای خداست و عاریه سپرده اوست، تا آنجا که از آن بهره‏مند شویم مایه خوشی و شادی است، و آنچه از آن برگرفته شود اجر و ثواب است، پس هر که جزعش بر صبرش غالب شود اجرش ضایع شده و پناه به خدا از آن.
تحف العقول، ص ۴۷۹
۴. من شهد أمرا فکرهه کان کمن غاب عنه، و من غاب عن أمر فرضیه کان کمن شهده
کسی که در امری حاضر باشد و آن را ناخوش دارد، چون کسی است که غائب بوده.و هر که در امری حاضر نباشد ولی بدان رضایت دهد، مانند کسی است که خود در آن بوده.
تحف العقول، ص ۴۷۹
۵. ثلاث یبلغن بالعبد رضوان الله تعالی: کثره الاستغفار، و لین الجانب، و کثره الصدقه
سه چیز است که بنده را به رضوان خدا می‏رساند:
۱ - زیادی استغفار
۲ - نرمخویی
۳ - صدقه بسیار دادن.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۷
۶. إیاک و مصاحبه الشریر، فإنه کالسیف المسلول یحسن منظره و یقبح أثره
از همراهی و رفاقت با آدم شرور و بدجنس بپرهیز! زیرا که او مانند شمشیر برهنه است که ظاهرش نیکو و اثرش زشت است.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۳
۷. تأخیر التوبه اغترار
به تأخیر انداختن توبه فریب خوردن است.
تحف العقول، ص ۴۸۰
۸. طول التسویف حیره
همواره به تأخیر انداختن انجام کارها، موجب سرگردانی است.
تحف العقول، ص ۴۸۰
۹. القصد الی الله تعالی بالقلوب أبلغ من إتعاب الجوارح بالأعمال
با دل‏ها به سوی خداوند متعال آهنگ نمودن، رساتر از به زحمت انداختن اعضا با اعمال است.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۴
۱۰. الإصرار علی الذنب أمن لمکر الله " و لا یأمن مکر الله الا القوم الخاسرون "
اصرار بر گناه آسودگی از مکر خداست، " و از مکر خدا آسوده نباشد جز مردم زیانکار ".
تحف العقول، ص ۴۸۰
۱۱. لا ینقطع المزید من الله حتی ینقطع الشکر من العباد
افزونی نعمت از طرف خدا بریده نمی‏شود، مگر شکرگزاری از سوی بندگان بریده شود.
تحف العقول، ص ۴۸۰
۱۲. إظهار الشیء قبل أن یستحکم مفسده له
اظهار چیزی پیش از آنکه پایدار شود مایه تباهی آن است.
تحف العقول، ص ۴۸۰
۱۳. المؤمن یحتاج الی توفیق من الله، و واعظ من نفسه، و قبول ممن ینصحه
مؤمن نیاز دارد به توفیقی از طرف خدا، و به پندگویی از طرف خودش، و به پذیرش از کسی که او را نصیحت کند.
تحف العقول، ص ۴۸۰
۱۴. العلماء غرباء لکثره الجهال
عالمان، به سبب زیادی جاهلان، غریب‏اند.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۷
۱۵. علم رسول الله (ص ) علیا (ع ) ألف کلمه، کل کلمه تفتح ألف کلمه
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، هزار کلمه (از علوم را) به علی علیه‏السلام آموخت، که از هر کلمه‏ای هزار کلمه منشعب می‏شد.
مسند الامام الجواد، ص ۹۷
۱۶. إن رسول الله (ص ) قال لفاطمه (ع ): اذا أنا مت فلا تخمشی علی وجها، و لا ترخی علی شعرا، و لا تنادی بالویل، و لا تقیمی علی نائحه، ثم قال: هذا المعروف الذی قال الله عز و جل فی کتابه و لا یعصینک فی معروف "
رسول خدا صلوات الله علیه و آله به فاطمه سلام الله علیها فرمود: وقتی که من از دنیا رفتم به خاطر من صورت نخراش! و مو پریشان مکن! و واویلا نکن و بر من نوحه نخوان! سپس فرمود: این همان معروفی است که خداوند عز و جل در کتابش فرموده: "و تو را در معروفی نافرمانی نکنند."
مسند الامام الجواد، ص ۱۰۱
۱۷. إن القائم منا هو المهدی الذی یجب أن ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره، و هو الثالث من ولدی
قائم ما همان مهدی است که در غیبتش باید منتظرش شوند، و در ظهورش اطاعتش کنند. او سومی از پسران من است.
مسند الامام الجواد، ص ۱۳۱
۱۸. ملاقاه الاخوان نشره و تلقیح للعقل، و إن کان نزرا قلیلا
ملاقات و زیارت برادران سبب گسترش و باروری عقل است، اگر چه کم و اندک باشد.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۲
۱۹. من أطاع هواه أعطی عدوه مناه
کسی که فرمان هوای نفس خویش برد، آرزوی دشمنش را برآورد.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۳
۲۰. الثقه بالله ثمن لکل غال و سلم الی کل عال
اعتماد به خداوند بهای هر چیز گرانبها و نردبان هر امر بلند مرتبه‏ای است.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۴
۲۱. کیف یضیع من الله کافله، و کیف ینجو من الله طالبه، و من انقطع الی غیر الله و َکّله الله إلیه
چگونه ضایع می‏شود کسی که خدا عهده دار و سرپرست اوست، چگونه فرار می‏کند کسی که خدا جوینده اوست، و کسی که توجهش به غیر خدا جلب گردد، خداوند او را به همان شخص واگذار نماید.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۳
۲۲. من لم یعرف الموارد أعیته المصادر
کسی که محل ورود را نشناسد، از یافتن محل خروج درمانده گردد.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۳
۲۳. إتئد تصب أو تکد
اگر آرام حرکت کنید، به مقصود دست یابید یا به آن نزدیک می‏شوید.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۳
۲۴. نعمه لا تشکر کسیئه لا تغفر
نعمتی که برای آن شکرگزاری نشود، مانند گناهی است که آمرزیده نگردد.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۳
۲۵. من هجر المداراه قاربه المکروه
کسی که سازش و مدارا با مردم را رها کند، ناراحتی به او روی می‏آورد.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۳
۲۶. من عمل علی غیر علم ما یفسد أکثر مما یصلح
کسی که بدون علم و دانش کار کند، خراب کاری‏اش بیش از اصلاحش خواهد بود.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۴
۲۷. اذا نزل القضاء ضاق الفضاء
چون قضای الهی فرود آید، عرصه بر آدمی تنگ آید.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۴
۲۸. الأیام تهتک لک الأمر عن الأسرار الکامنه
روزگار و گذشت زمان، پرده از رازهای نهفته برمی‏دارد.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۵
۲۹. التحفظ علی قدر الخوف
به مقدار ترس احتیاط کنید.
مسند الامام الجواد، ص ۲۴۵
۲۹. لا هَدمَ لِلدینِ مِثْلُ البدعِ وَلا اَفْسَدَ لِلرّجُلِ مِنَ الطَّمَعِ
هیچ چیزی برای دین مخرب‏تر از بدعت و برای انسان تباه کننده‏تر از طمع نیست.
(نور الابصار، ص ۳۳۲)
۳۰. اَرْبَعُ مَنْ کُنّ فیهِ اِستَکْمَلَ ایمانَه: مَنْ اَعْطی للّه وَمَن مَنَع فِی اللّه وَاحَبّ لِلّه وَاَبْغَضَ فیه
چهار خصلت که در هر کس باشد، ایمانش کامل است؛ کسی که برای خدا ببخشد و در راه خدا منع نماید و برای خدا دوست بدارد و برای او خشمگین شود.
(کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۴۹)
۳۱. عَلَیْکُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ، فَإنَّ طَلَبَهُ فَریضَهٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ نافِلَهٌ، وَ هُوَ صِلَهُ بَیْنَ الاْخْوانِ، وَ دَلیلٌ عَلَى الْمُرُوَّهِ، وَ تُحْفَهٌ فِى الْمَجالِسِ، وَ صاحِبٌ فِى السَّفَرِ، وَ أُنْسٌ فِى الْغُرْبَه
بر شما باد به تحصیل علم و معرفت، زیرا فراگیرى آن واجب و بحث پیرامون آن مستحب و سودمند است. علم ارتباط میان دوستان و برادران، نشانه مروّت و جوانمردى، تحفه مجالس و محافل، همدم و رفیق انسان در سفر و انیس و مونس او در تنهایى است.
حلیه الأبرار، جلد ۴، صفحه ۵۹۹.
۳۲. لَنْ یَسْتَکْمِلَ الْعَبْدُ حَقیقَهَ الاْیمانِ حَتّى یُؤْثِرَ دینَهُ عَلى شَهْوَتِهِ، وَ لَنْ یُهْلِکَ حَتّى یُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلى دینِهِ
بنده‏ حقیقت ایمان را در نمى‏یابد، مگر آنکه دین و احکام الهى را بر تمایلات و هواهاى نفسانى خود مقدّم دارد و کسى هلاک و بدبخت نمى‏شود، مگر آنکه هواها و خواسته‏هاى نفسانى خود را بر احکام إلهى مقدّم نماید.
بحارالأنوار: ج ۷۵، ص ۸۰، ح ۶۳.
۳۳. إنَّ بَیْنَ جَبَلَىْ طُوس قَبْضَهٌ قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّهِ، مَنْ دَخَلَها کانَ آمِناً یَوْمَ الْقِیامَهِ مِنَ النّار.
همانا بین دو سمت شهر طوس قطعه‏اى مى باشد که از بهشت گرفته شده است، هر که داخل آن شود و با معرفت زیارت کند، روز قیامت از آتش در أمان خواهد بود.
عیون اخبارالرّضا(علیه السلام) - شیخ صدوق - ج ۲، ص ۲۵۶، ح ۶.
۳۴. مَنْ زارَ قَبْرَ أخیهِ الْمُؤْمِنِ فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَهَ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى الْقَبْرِ وَقَرَءَ: «إنّاأنْزَلْناهُ فى لَیْلَهِ الْقَدْرِ» سَبْعَ مَرّات، أمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاْکْبَرِ.
هرکس بر بالین قبر مؤمنى حضور یابد و رو به قبله بنشیند و دست خود را روى قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مبارکه «إنّا أنزلناه» را بخواند از شداید و سختی‏هاى صحراى محشر در أمان قرار مى‏گیرد.
اختیار معرفه الرّجال - شیخ طوسی - ص ۵۶۴، ح ۱۰۶۶.
۳۵. ثَلاثُ خِصال تُجْلَبُ بِهَا المَوَدَّهُ: أَلاِْنْصافُ وَ الْمُعاشَرَهُ وَالْمُواساهُ فِى الشِّدَّهِ وَ الاِْنْطِواءُ عَلى قَلْب سَلیم.
سه چیز است که به وسیله آن دوستى حاصل گردد:انصاف، و معاشرت و همیارى در وقت سختى، و سپرى نمودن عمر با قلب پاک.
۳۶. الْعامِلُ بِالظُّلْمِ، وَالْمُعینُ لَهُ، وَالرّاضى بِهِ شُرَکاءٌ.
انجام دهنده ظلم، کمک دهنده ظلم و کسى که راضى به ظلم باشد، هر سه شریک خواهند بود.
کشف الغمّه: ج ۲، ص ۳۴۸، س ۱۸، بحار: ج ۷۵، ص ۸۱، ح ۶۹.
۳۷. التَّواضُعُ زینَهُ الْحَسَبِ، وَالْفَصاحَهُ زینَهُ الْکَلامِ، وَ الْعَدْلُ زینَهُ الاْیمانِ، وَالسَّکینَهُ زینَهُ الْعِبادَهِ، وَالْحِفْظُ زینُهُ الرِّوایَهِ.
تواضع و فروتنى زینت بخش حسب و شرف، فصاحت زینت بخش کلام، عدالت زینت بخش ایمان و اعتقادات، وقار و ادب زینت بخش اعمال و عبادات; و دقّت در ضبط و حفظ آن، زینت بخش نقل روایت و سخن مى‏باشد.
کشف الغمّه: ج ۲، ص ۳۴۷، س ۱۹، بحار: ج ۷۵، ص ۸۰، ح ۶۵.
۳۸. التَّوْبَهُ عَلى أرْبَع دَعائِم: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ أنْ لایَعُودَ.
شرایط پذیرش توبه چهار چیز است: پشیمانى قلبى، استغفار با زبان، جبران کردن گناه ـ نسبت به همان گناه حقّ الله و یا حقّ النّاس ـ تصمیم جدّى بر این که دیگر مرتکب آن گناه نشود.
بحارالأنوار: ج ۷۵، ص ۸۱، ح ۷۴.
۳۹. الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلى ثَلاثِ خِصال: تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.
مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: توفیق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت کسى که او را نصیحت نماید.
بحارالأنوار: ج ۷۲، ص ۶۵، ح ۳، مستدرک الوسائل: ج ۸، ص ۳۲۹، ح ۹۵۷۶.
۴۰. یَخْفى عَلَى النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ یَغیبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَیْهِمْ تَسْمِیَتُهُ، وَ هُوَ سَمّیُ رَسُول اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) وَ کَنّیهِ.
فرمود: زمان ولادت امام عصر (علیه السلام) بر مردم ـ زمانش ـ مخفى است، و شخصش از شناخت افراد غایب و پنهان است .






شهادت نهمین پیشوا و امام شیعیان جهان امام جواد (ع)

شهادت نهمین پیشوا و امام شیعیان جهان امام جواد (ع) بر دوستداران آن حضرت تسلیت باد


زندگی امام جواد (ع)



آخر ذی القعده ۲۲۰ه. ق؛ شهادت حضرت محمّد بن على، جواد الائمه (ع)

نام امام نهم «محمّد»، کنیه اش ابوجعفر و لقبهای معروفش «تقی» و «جواد» است؛ که حکایت از تقوای بی‌نظیر و جود و بخشش فوق العاده ی ایشان دارد. پدر بزرگوارش امام هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) و مادر والا مقامش «خیزران» نام داشت. امام جواد (ع) در آخر ماه صفر سال ۲۰۳ه. ق پس از شهادت پدر بزرگوارش، درحالی که هفت سال و اندی از عمر مبارکش می گذشت، عهده دار مقام امامت و جانشین پدر گشت. امامت آن حضرت، هفده سال و چند ماه به طول انجامید. از این مدّت، حدود پانزده سال آن معاصر حکومت مأمون و دو سال دیگرش همزمان با زمامداری معتصم عباسی بود.
از حضرت جواد (ع)، با وجود کمی سنشان، کرامات و معجزات زیادی دیده شده است. بیشتر این معجزات به منظور تثبیت پایه های امامت و تحکیم عقاید افراد، صورت گرفته. زیرا صدور معجزه و عمل خارق العاده از مردی که ادعای امامت می کند، از نشانه های امامت و جانشینی او از رسول خدا (ص) به شمار می رفت.
مجمع همه ی فضایل انسانی
امامان معصوم (ع) مجمع همه ی فضایل انسانی و نمونه و الگویند؛ امام نهم نیز در زمان خویش در همه ی فضایل، گوی سبقت را ربوده و سر آمد همگان بودند. عبادت‌های پیوسته ی امام و نیایش‌های شبانه ی آن حضرت، مشهود و مشهور است. اظهار نیازمندی به درگاه ایزد منّان، خصوصیت ویژه ی همه ی امامان و از جمله امام جواد (ع) بود.
تعلیم و تربیت و ساختن انسان‌های والا، همواره مورد توجّه امامان ما بوده است. امام محمّد تقی (ع) نیز با این که زمینه و امکان تماس زیادی با مردم نداشت و عمرش نیز کوتاه بود با این وجود، افراد بسیاری را تربیت کرد؛ از جمله: ابراهیم بن محمّد همدانى، زکریا بن آدم بن عبداللّه، عبدالعظیم حسنى، علی بن مهزیار...
فضایل و مکارم اخلاقی امام جواد (ع) قابل شمارش نیست؛ ازجمله بخشندگی و جود ایشان است که باعث شد به «جواد الائمه» ملقب شوند.امام جواد (ع) هر سال بیش از یک میلیون درهم بین نیازمندان مدینه، تقسیم می کرد. ایشان می فرمایند: از نشانه های سخاوت مرد، بخشش به کسانی است که بر او حقّی دارند.
اسماعیل بن هاشمی می گوید:
«از تنگدستی به امام جواد (ع) شکایت بردم؛ امام (ع) دست به زیر سجّاده برد و یک قطعه طلا به من داد. به بازار برده، آن را کشیدم؛ شانزده مثقال بود!»
عدم دلبستگی امام به دنیا، که نشانه ی زهد ایشان بود نیز بسیار بارز می باشد. حسین مکاری می گوید:
«در بغداد خدمت امام (ع) رسیدم. در آن موقع، امام (ع) در کاخ مأمون، مسکن داشت و در اطرافش غلامان و کنیزان بسیار و تشریفات زیاد دیده می شد. با خود گفتم امام جواد (ع) با وجود این همه امکانات و تشریفات، دیگر به مدینه برنمی‌گردند! امام (ع) فرمودند: ای حسین! نان جو با نمک نیم کوب درحرم رسول خدا (ص) برای من بهتر است از این موقعیتی که می بینى!»
امام (ع) مانند پدر بزرگوارشان به کار و تلاش و زراعت نیز می پرداخت و در مدّتی که در مدینه بود به کارهای کشاورزی و رسیدگی به باغستان‌ها و نخلستان‌ها، که به عنوان صدقه ی جاریه جدّ بزرگوارش امام موسی بن جعفر (ع) بود، مشغول می گشت. خود امام جواد (ع) از جدش امام صادق (ع) روایت کرده است که: «مردی در بدست آوردن مال دنیا سعی زیادی می کرد. حضرت به او فرمود:« این مال را برای چه می خواهى؟» عرض کرد:«برای آنکه به زن و بچّه ام غذای لازم و نفقه ی واجب را بدهم و به خویشانم ببخشم. برای خدا به مکه بروم. به فقرا و بینوایان کمک کنم. دختران یتیم را شوهر دهم. مجالس مسجد و عظمت شما خاندان را به امید اجر و ثوابی که پیامبر خدا (ص) وعده داده است، برپا کنم.» امام صادق فرمودند:« اینها همه، کار آخرت است؛ کار دنیا نیست؛ باید بکوشی و همه ی این کارها را در سایه ی کسب حلال انجام دهى.»
کار و تلاش برای تأمین معاش خانواده و انجام خیرات و مبرات، از نظر ایشان عبادت بود.
این امام همام، در ناملایمات روزگار، صبر را پیشه ی خود می ساخت و بردباری او برغضبش همواره چیره می شد. نرمخویى، مدارا و صبر و تحمل، دستگیری از نیازمندان، تهیدستان و گرفتاران از خصایص این امام بزرگوار به شمار می رفت.
باطل در برابر حق
تلاشهای مذبوحانه ی مأمون برای ضربه زدن به حضرت محمّد بن علی الجواد (ع) و لکّه‌دار کردن مقام امامت ایشان بسیار زیاد بود؛ از جمله این که، مأمون در اصل ازدواج دخترش «ام الفضل» با امام جواد (ع) اغراض خاصی را دنبال می کرد. این ازدواج، موقعیت مناسبی بود که بعضی از نقشه هایش را اجراء کند؛ مثلا در هنگام برنامه ی ازدواج، دستور داد صد کنیز جوان از زیباترین کنیزان را برگزینند و در دست هر یک جامی پر از جواهرات بدهند؛ تا هنگامی که امام جواد (ع) وارد مجلس عقد می شوند، از آن حضرت استقبال کنند. امام محمّد تقی (ع) که از توطئه ی مأمون آگاه بود، بدون اعتنا به کنیزان وارد مجلس شد و در جایگاه خود نشست! و بدین ترتیب امام، یکی از نقشه های خائنانه ی مأمون را با دقّت در حریم های رفتارى، نقش برآب نمود.
موقعیت سیاسى، نفوذ اجتماعی و فعالیتهای گسترده امام جواد (ع) در زمان معتصم و دست اندرکاران حکومت او نیز تحمل ناپذیر می نمود؛ از این رو معتصم درصدد کنترل امام (ع) برآمد و ایشان را به بغداد احضار کرد؛ تا او را تحت نظر خود داشته باشد و از گسترش نفوذ امام جلوگیری کند. امّا زمانی که سیاست کنترل را بی‌نتیجه دید، درصدد اجرای طرح قتل امام (ع) برآمد. از این رو، کسی را برای اجرای این توطئه انتخاب کرد که یقین داشت به وسیله ی او، به هدف پلید خود می رسد. آن شخص، مأمور و جاسوس ویژه ی دستگاه خلافت در درون خانه ی امام (ع)، یعنی امّ الفضل دختر مأمون، بود! زیرا معتصم، نقطه ی ضعف امّ الفضل را می دانست. امّ الفضل از ابتدا، از زندگی با آن حضرت ناراضی بود. زیرا زندگی ای که او به آن خو گرفته بود، با زندگی امام (ع) تناسبی نداشت. منشأ کینه و دشمنی امّ الفضل نسبت به امام جواد (ع)، ازدواج امام (ع) با سمانه ی مغربیه - مادر امام هادی (ع)- و احترام و تجلیل ایشان از او و برتری دادن او بر امّ الفضل و دیگری عقیم بودن امّ الفضل بود.
امّ الفضل، زهر دریافتی از معتصم را در انگور قرار داد و نزد امام جواد (ع) آورد و بدین ترتیب، آن حضرت را مسموم ساخت و به منظور پلید خود و معتصم جامه ی عمل پوشاند. هر چند او، پس از اینکه امام (ع) از آن انگورها خورد، به ظاهر پشیمان شد و شروع به گریه کرد.
امام (ع) درآخر ذیقعده سال ۲۲۰ه. ق درحالی که فقط ۲۵ سال از عمر پربرکتش می گذشت، به شهادت رسید. پیکر پاکش در کنار جدّش موسی بن جعفر (ع) در قبرستان قریش در بغداد به خاک سپرده شد که هم اکنون به «کاظمین» معروف است و زیارتگاه و کعبه ی آمال شیفتگان حق و دوستداران مکتب امامت و ولایت است.
درود خدا و فرشتگان و مؤمنان بر او و شیعیان خالصش باد.