٫معجزات و کرامات امام موسی کاظم علیه السلام

معجزات و کرامات امام موسی کاظم علیه السلام

*اعجاز امام کاظم علیه السلام در خروج از زندان

مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید:سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود:

" امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم."

گفتم:" آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟!"

فرمود: " ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ "

گفتم:" نه، ای مولای من. " فرمود: " پس چه؟ "

گفتم:" دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود "

امام چنین دعا کرد: " خدایا او را ثابت‌قدم بدار. "

سپس فرمود:" من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم."

ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست.

سپس فرمود: " من پس از سه روز از دنیا می‌روم. "

من به گریه افتادم. فرمود: " گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست. "

منابع: بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 از عیون.
از دروازه های علم رسول الله است که به روی حضرت امیرالمؤمنین گشودند و سپس آن علم الهی از هر امام به امام بعدی منتقل شده است
*امام کاظم علیه السلام و خبر از مرگ زندانبان

ابویوسف و محمد بن حسن که دو نفر از اصحاب ابوحنیفه بودند، در زندان سندی بن شاهک به ملاقات امام ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام رفتند. در بین راه با هم می گفتند: ما چیزی از موسی بن جعفر کم نمی آوریم. یا مساوی او هستیم، یا مشابه او. وقتی به خدمت حضرت رسیدند و مقداری نشستند، یکی از مأمورین زندان وارد شد و گفت: نوبت کاری من تمام شده و از خدمت شما می روم. اگر بیرون زندان کاری دارید بفرمائید، تا مرتبه دیگر که نوبت خدمت من می شود و مجدداً باز خواهم گشت، نتیجه اش را تقدیم کنم.

حضرت فرمودند: کاری ندارم. وقتی آن مرد رفت، حضرت به ابو یوسف رو کرد و فرمود: عجیب است، او امشب می میرد. آن وقت به من میگوید اگر کاری داری بگو انجام دهم. ابویوسف و محمد بن حسن بهتزده پس از خداحافظی از زندان بیرون آمدند، در حالی که به یکدیگر می گفتند: ما آمده بودیم بحث حلال و حرام کنیم. او از امور غیبی خبر داد. زمان مرگ امری است نهانی. از کجا می دانست؟!

سپس فردی را مأموریت دادند تا آن مأمور زندان را تا فردا تعقیب کند و آنها را از وضع او مطّلع نماید. آن مرد نیز وی را زیر نظر گرفت و شب را در مسجد محله که نزدیک خانه آن مأمور بود، خوابید. صبحگاهان دید فریاد عزا بلند است و مردم به داخل خانه وی آمد و شد میکنند. پرسید: چه خبر است؟ گفتند: فلانی دیشب از دنیا رفت. این مرد پیش ابو یوسف و محمد بن حسن آمد خبر مرگ آن مأمور را آورد.

مجدداً این دو به ملاقات حضرت آمدند و گفتند: " معلوم شد شما به حلال و حرام دین خدا آگاهید. ولی زمان مرگ او را که از اسرار غیبی الهی است از کجا دانستید؟ حضرت فرمود: از دروازه های علم رسول الله است که به روی حضرت امیرالمؤمنین گشودند و سپس آن علم الهی از هر امام به امام بعدی منتقل شده است. "

منابع: بحار الانوار، ج 48، ص 64 از خرائج.


*امام کاظم علیه السلام و زنده ساختن گاو مرده

علی بن مغیره گوید:

همراه امام موسی کاظم علیه السلام در منی می‌رفتیم که با زنی روبه‌رو شدیم که که فرزندان کوچکش به دورش حلقه زده بودند و همگی سخت می‌گریستند.

امام فرمود:" چرا گریه می‌کنید؟ "

زن که امام را نمی شناخت گفت:" تنها سرمایه من و این فرزندان یتیمم گاوی بود که از شیرش زندگی را می‌گذراندیم. اینک گاو مُرده و ما درمانده شده‌ایم."

امام فرمود:" آیا دوست داری آن گاو را زنده سازم؟ "

گفت:"آری، آری!"

امام به گوشه ای رفت و دو رکعت نماز خواند و دست به سوی آسمان گرفت و دعا نمود. آنگاه کنار گاو مرده آمد و ضربه ای به پهلوی گاو زد. ناگهان گاو زنده شد و از جا بلند شد.

زن با دیدن این صحنه فریاد زد:" بیایید که قسم به خدای کعبه، او عیسی بن مریم است! "

مردم ازدحام کردند و به تماشای گاو و سخنان زن مشغول شدند و امام خود را در بین مردم گم نمود و به راه خود ادامه داد.

منابع: بحار الانوار، ج 48، ص 55، از بصائر الدرجات.
امام کسی است که سخن هیچ فردی بر او پوشیده نیست. او کلام هر شخص و هر موجود زنده ای را می فهمد. امام با این نشانه‌ها شناخته می‌شود و اگر اینها را نداشته باشد، امام نیست
*امام کاظم علیه السلام و سخن گفتن به زبان فارسی

ابوبصیر از امام موسی بن جعفر علیه السلام پرسید:"امام با چه نشانه‌هایی شناخته می‌شود؟"

فرمود:"امام راستین صفاتی دارد که اولین و مهم‌ترین آن این است که امام قبلی معرفی‌اش کرده باشد. همان گونه که رسول خدا علی بن ابیطالب علیه السلام را معرفی کرد، هر امامی نیز باید امام پس از خود را معرفی نماید. نشانه‌ی دیگر آن است که هر چه از او می‌پرسند، جواب بدهد و از هیچ چیز بی‌خبر نباشد. نشانه‌ی دیگر اینکه هرگز در دفاع از حق سکوت نکند، از حوادث آینده خبر بدهد و به همه‌ی زبان‌ها سخن بگوید."

سپس فرمود:"هم اکنون نشانه‌ای به تو می‌نمایم که قلبت مطمئن شود."

در همین حال مردی خراسانی وارد شد و شروع کرد به عربی سخن گفتن، اما امام پاسخش را به فارسی داد. مرد خراسانی گفت:" من خیال می‌کردم فارسی متوجه نمی‌شوید."

امام فرمود:"سبحان الله! اگر نتوانم جوابت را به زبان خودت بدهم، پس چه فضیلتی بر تو دارم؟" سپس فرمود:"امام کسی است که سخن هیچ فردی بر او پوشیده نیست. او کلام هر شخص و هر موجود زنده ای را می فهمد. امام با این نشانه‌ها شناخته می‌شود و اگر اینها را نداشته باشد، امام نیست."

منابع: بحار الانوار، ج 48، ص 47 از قرب الاسناد.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان



منبع : سایت رشد


استناد به قرآن در سیره امام موسی کاظم علیه السلام¤

استناد به قرآن در سیره امام موسی کاظم علیه السلام


روزی پیشوای هفتم [1]به یکی از کاخ های مجلّل هارون الرّشید، در بغداد رفت. هارون با نِخوت و غرور پرسید: این قصر از آنِ کیست؟ و هدفش این بود که این قدرت و شکوه ظاهری را به رُخ امام بکشد. حضرت بدون این که کوچک ترین اهمیتی به سرای پر زرق و برق او بدهد، با کمال صراحت فرمود: این خانه، مأوای فاسقان است، همان کسانی که خداوند درباره آنان می فرماید: «سَأَصْرِفُ عَنْ ءَایَتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الأَْرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِ ّ وَإِن یَرَوْاْ کُلَّ ءَایَةٍ لَّا یُؤْمِنُواْ بِهَا...» [2]، هارون از این پاسخ عصبانی گردید و در حالی که خشم خود را به سختی پنهان می کرد، با التهاب پرسید: پس این مکان از کیست؟ امام بی درنگ فرمود: (در حقیقت) این خانه از آن پیروان ماست که دیگران با زور و قدرت تصاحب نموده اند.[3]

هارون آشکارا بر انتساب به رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تکیه می کرد و چون در مدینه به مرقد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم رسید، گفت: درود بر تو ای فرستاده خدا و ای پسر عمو!

در این موقع امام کاظم علیه السلام که از مقصد وی آگاهی داشت، نزدیک قبر جدّش رفت و با صدای بلند گفت: درود بر تو ای پیامبر خدا! و ای پدر!

هارون از این سخن به حدّی ناراحت شد که رنگ از چهره اش پرید و بی اختیار گفت: واقعاً این افتخاری است! سپس از موسی بن جعفر پرسید: چگونه ادّعا می کنید فرزند پیامبرید در حالی که فرزند علی هستید. زیرا هرکس به جدّ پدری خود منسوب می شود نه جدّ مادریّ!
هارون آشکارا بر انتساب به رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تکیه می کرد و چون در مدینه به مرقد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم رسید، گفت: درود بر تو ای فرستاده خدا و ای پسر عمو! در این موقع امام کاظم علیه السلام که از مقصد وی آگاهی داشت، نزدیک قبر جدّش رفت و با صدای بلند گفت: درود بر تو ای پیامبر خدا! و ای پدر!

امام در پاسخ وی این آیه را قرائت نمود:«وَوَهَبْنَا لَهُ و إِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنَا وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ ی دَاوُودَ وَسُلَیْمَنَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَی وَ هَرُونَ وَکَذَ لِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ* وَزَکَرِیَّا وَیَحْیَی وَعِیسَی وَإِلْیَاسَ کُلٌّ مِّنَ الصَّلِحِینَ» [4]؛ آنگاه امام افزود: در این آیه، «عیسی» از فرزندان پیامبران بزرگ پیشین شمرده شده است، در صورتی که او پدر نداشت و تنها از طریق مادرش، مریم، نسب به پیامبران می رساند. ما نیز به واسطه مادرمان فاطمه، فرزند پیامبریم. هارون در برابر این استدلال و استناد قرآنی سکوت کرد.[5]

امام کاظم علیه السلام به هارون فرمود: دین همه اش حساب است. اگر غیر از این بود، خداوند از بندگانش حساب نمی خواست. سپس این آیه را تلاوت فرمود: « وَ إِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَ کَفَی بِنَا حَسِبِینَ» [6]؛ و اگر عملی به سنگینی خردلی هم باشد، به حسابش می آوریم که ما حساب کردن را بسنده ایم.[7]

علی بن یقطین می گوید: مهدی عباسی از امام کاظم علیه السلام پرسید: آیا در کتاب خدا دلیلی برای حرمت شراب خواری آمده است؟ زیرا مردم نهی آن را دیده اند، اما حرمت آن را نمی دانند. امام فرمود: بلی، در کتاب خدا حرام است. مهدی گفت: کجای قرآن است؟ فرمود: آنجا که می فرماید: «إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَ حِشَ مَاظَهَرَ مِنْهَا وَمَابَطَنَ وَالإِْثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ» [8]؛ منظور از «ماظهر» زنای علنی است و «مابطن» ازدواج با محارم و «الاثم» شراب خواری است. همچنان که در جای دیگر می فرماید: «یَسَْلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَآ إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَفِعُ لِلنَّاسِ» [9]، مهدی عباسی به علی بن یقطین گفت: سوگند به خدا! که این فتوای هاشمیّین است.[10]


پی نوشت:

[1] . پایگاه حوزه مجله کوثر شماره 64، استناد به قرآن در سیره امامان(علیهم السلام) 2.

[2] . اعراف / 146.

[3] . بحارالانوار، ج 48،ص 138؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 30.

[4] . انعام / 85 و 86.

[5] . الارشاد، ص 298؛ کامل ابن اثیر، ج 6، ص 164؛ نورالابصار، شبلنجی، ص 149.

[6] . انبیاء / 47.

[7] . مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 312.

[8] . اعراف / 33.

[9] . بقره / 212.

[10] . کافی، ج 6، ص 406.

بخش تاریخ وسیره معصومین تبیان



منبع:

سایت حوزه


چگونگی به امامت رسیدن امام کاظم علیه السلام


چگونگی به امامت رسیدن امام کاظم علیه السلام


دل را به دسته گل های انتظار آذین می بندیم و چشم در راه مولود فضیلت ها و سرمشق عارفان و سالکان، امام موسی کاظم (علیه السلام) می نشینیم و ندا سر می دهیم: سلام ما بر تو ای که سجاده شب، غمناک از مناجات شب و نیمه شبت و میله های سرد و زندان شرمنده از این همه استقامت تو. ای سرمشق مقاومت و صبوری! ای اسطوره پرشکوه و هارون شکن!

ابوالحسن موسی بن جعفر (علیه السلام) امام هفتم از ائمه اثنی عشر (علیه السلام) و نهمین معصوم از چهارده معصوم (علیه السلام) تولد آن حضرت در ابواء (محلی میان مکه و مدینه) به روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ق واقع شد.

چگونگی به امامت رسیدن آن حضرت

در زمان حیات امام صادق (علیه السلام) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (علیه السلام) عده ای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام می دانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است. پس از وفات حضرت صادق (علیه السلام) بزرگترین فرزند ایشان عبدالله نام داشت که بعضی او را عبدالله افطحمی دانند این عبدالله مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق (علیه السلام) را نداشت و به قول شیخ مفید در”‌ارشاد”‌ متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعای امامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که فطحیه موسوم هستند.
ابوالحسن موسی بن جعفر (علیه السلام) امام هفتم از ائمه اثنی عشر (علیه السلام) و نهمین معصوم از چهارده معصوم (علیه السلام) تولد آن حضرت در ابواء (محلی میان مکه و مدینه) به روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ق واقع شد

ـ برادر دیگر امام موسی کاظم (علیه السلام) اسحق که برادر تنی آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسی کاظم (علیه السلام) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می کرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است.

ـ برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اماجلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی کاظم (علیه السلام) بقدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق (علیه السلام) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (علیه السلام) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین کثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت امام موسی الکاظم (علیه السلام) را از امام صادق (علیه السلام) روایت کردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید.

دوره امامت امام کاظم از دوره های سخت و توان فرسای تاریخ امامت است . در این دوره امام با دو مشکل مواجه بود. یکی از این مشکلات ارتباط مستقیم با حاکمیت نامشروع خلفای عباسی بود . مشکل برخورد با خلفا و مقابله با تبلیغات مسموم و اقدامات کینه توزانه آنها همواره به عنوان یک مشکل اساسی شیعه وجود داشت .

ولی مشکلی که امام کاظم در دوره امامت خویش با آن روبه رو بود مشکل درونی شیعیان در این زمان بود. این مشکل درونی انشعابی بود که در این دوره در میان شیعیان به وجود آمده بود و از این نظر اتحاد و یکپارچگی شیعیان در معرض خطر قرار داشت .

در اثر همین افتراق، گروهی در اثر پاره ای عوامل درونی و بیرونی به امامت اسماعیل که یکی از فرزندان امام جعفر صادق (علیه السلام ) بود و در زمان حیات پدر بزرگوارش فوت کرده بود، قائل شدند و اسماعیلیه نام گرفتند. گرچه پیدایش این فرقه موجب بزرگترین انشعاب در میان شیعیان بود ولی امر انشعاب به همین مورد محدود نگشت و گروه های دیگری نیز ظاهر شدند .



اوضاع و احوالی که به دلیل انشعاب در میان شیعیان به وجود آمده بود موجب شد رهبر شیعیان با دشواری خاص مواجه شود، اما امام کاظم با علم و تدبیر امامت، جامعه شیعه را سامان بخشید، این ساماندهی آن گونه کارساز و مؤثر واقع شد که نه تنها شیعیان موفق شدند بر مشکلات داخلی غلبه کنند بلکه به رسالت سیاسی و دینی خویش نیز توجه کردند و چون گذشته به استمرار راستین اسلام و مبارزه با خلفا پرداختند.

دشمنی خلفای عباسی با امام کاظم زمانی بیشتر شد که آن امام بزرگوار به طور علنی مخالفت خویش را با خلفا آشکار کرد و آنها را متوجه می نمود که حکومت و رهبری جامعه از آن ائمه شیعه است و خلفای عباسی غاصب هستند، البته یکی از ویژگیهای امام در مقابل تمام سختیها و فشارها، خودداری بود که خشم را فرو می خورد و هرگز به واسطه ناملایمات سخنی و حرکتی نسنجیده که برخواسته از خشم وی باشد، از آن امام سرنزد و به همین علت نیز به کاظم(فروخورنده خشم) شهرت یافت .

اعتقاد خلفای عباسی نسبت به سازش ناپذیری امام کاظم (علیه السلام ) و مبارزات بی امان آن بزرگوار به گونه ای بود که هر نوع ناآرامی و قیامی را منتسب به امام کاظم می کردند و معتقد بودند رهبری قیام هایی که علیه عباسیان می شود در دست امام موسی بن جعفر است .

مهم ترین محور تبلیغاتی عباسیان به ویژه هارون الرشید این بود که می خواستند به مسلمانان وانمود کنند وارث به حق رسول اکرم، عباسیان هستند و در نتیجه رهبری حکومت اسلامی باید در دست آنان باشد. امام کاظم علیه السلام در برابر این تبلیغات گمراه کننده عباسیان به شدت ایستاد و در این باره روشنگری کرد.

امام کاظم در این زمینه به قدری حساسیت نشان می داد که در حضور هارون نیز بدون هیچ ملاحظه ای بر نفاق عباسیان می تاخت و عدم شایستگی آنها را نسبت به ادعایی که داشتند برمی شمرد.

مبارزات توقف ناپذیر و کوبنده امام موسی کاظم (علیه السلام ) سبب شد هارون برای مقابله با خطراتی که از این ناحیه خلافتش را تهدید می کرد اامام را زندانی کند و سپس با حیله آن بزرگوار را به شهادت برساند.
مبارزات توقف ناپذیر و کوبنده امام موسی کاظم (علیه السلام ) سبب شد هارون برای مقابله با خطراتی که از این ناحیه خلافتش را تهدید می کرد اامام را زندانی کند و سپس با حیله آن بزرگوار را به شهادت برساند
برخورد حاکمان سیاسی معاصر با امام

مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی کرد و به مدینه اش بازگرداند گویند که مهدی از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش قیام نکند این روایت نشان می دهد که امام کاظم (علیه السلام) قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمی دانسته است و با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به (العبد الصالح) معروف بوده است بقدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز می دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی به حبس او فرمان داده است.

ـ زمخشری در (ربیع الابرار) آورده است که هارون فرزند مهدی در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت. وقتی اصرار زیاد کرد فرمود می پذیرم به شرط آن که تمام آن ملک را با حدودی که تعیین می کنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر است. هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟ امام فرمود:

می دانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به مامسترد نخواهی کرد (یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق منست) از آن روز هارون کمر به قتل موسی بن جعفر (علیه السلام) بست. در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول الله (صلی الله علیه وآله) در حضورسران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا بن عم و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام کاظم (علیه السلام) حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من). می گویند هارون دگرگون شد و خشم از چهره اش نمودار گردید.

”‌ او در علم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. “

فرآوری : زهرا اجلال

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان



منابع :

سایت حوزه

زندگانی حضرت امام موسی کاظم علیه‌السلام / حمیدرضا کفاش

٫ولادت ٫حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بر دوستداران امامت مبارک باد


طلوع آفتاب
« تقدیم به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام»



هفتم ماه صفر است و امروز می توان چیدن گل بوته لبخند خورشید آسمان شهر مدینه را به تماشا نشست. آن گاه که سروش امین جام دل را از معجون شگفت بشارتی عظیم آکنده می سازد. زمین ملتهب است و زمان در گردونه خویش مستانه می چرخد. وهم و سکوت بر گستره قلب ها سایه افکنده است و چشم ها در انتظار رؤیت خورشید امامت، افق ولایت را به نظاره نشسته است. باز هم شمیم پر شراره علوی و این بار خانه صادق آل علی (علیه السلام).

آری، این گونه بود که به سال 128 ه. کودکی به جهان لبخند می زند تا سجده کنندگان معتکف سر از سجده بر گیرند و تارهای عنکبوتی ریا را که بر پیشانیشان تنیده بودند بدرند و به تماشای زین المجتهدین بنشینند که از زمزمه های «لیغفر لَکَ الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر» حاملان عرش سر به زیر افکنند.

او می آید، سومین فرزند جعفر بن محمد تا همگان تفسیر «کانوا قلیلاً من اللیل ما یهجعون و بالاسحارِهم یستغفرون» را از بر کنند.

او می آید، هفتمین پیشوای شیعه و نهمین شمس منظومه عصمت تا در بُحرانی ترین شرایط تاریخ اسلام لوای زرین امامت را به دست گیرد و سبزپوشان اهل ولایت را از سیاهی دوران حکومت آل عباس به سلامت عبور دهد و شیعه را از اضمحلال و نابودی مصون دارد.
او می آید، هفتمین پیشوای شیعه و نهمین شمس منظومه عصمت تا در بُحرانی ترین شرایط تاریخ اسلام لوای زرین امامت را به دست گیرد و سبزپوشان اهل ولایت را از سیاهی دوران حکومت آل عباس به سلامت عبور دهد و شیعه را از اضمحلال و نابودی مصون دارد

در آن روزگاری که انعکاس صداها در حنجره محبوس شده بود و فرزندان سیاه دل عباس، دارهای بر افراشته را محکم می کردند، خون های مطهری را که ریخته بودند نمی شستند تا درس عبرتی باشد برای آنانی که هنوز نفس در سینه دارند و زمزمه ای بر لب!

آن گاه که حاکمان روبَه صفت نگذاشتند که در روشنایی روز، ندای حقیقت و توحید را بر فراز منبر جدش رسول اللّه «صلی الله علیه و آله» باز گوید، در حصار میله های گستاخ زندان هارون الرشید، زیباترین اسرار بندگی و حق جویی را به یارانش ابلاغ کرد.

آن هنگام که قامت ایستاده سروِ صبر را با دستانی بسته در مخوف ترین قلعه تاریخ زندانی کردند و به گمان خویش نور نبوت را به حبس کشیدند، چنان از رسالت خویش و امامت این یگانه میراث خاندان وحی سخن می راند که طنین صدایش تا ابد در ذهن تاریخ باقی است.

سکوت شکننده اش که نشانی از مظلومیت و حقانیت بود به چشمان خیره آموخت که در علم و حلم و شجاعت هم چون اجداد طاهرینش است.

آری ما امت همیشه مظلوم عشقیم، امت اشک و ناله، روضه و حوزه، اسلام و تشیع و در یک کلام ما شیعه موسی بن جعفریم. همو که تاریخ درباره او صادقانه شهادت داده است که: هرگاه زنجیر بر دستانی سنگینی می کند، گویا که آسمان را به زنجیر کشیده اند.


پی نوشت ها:

1. سوره فتح (48) آیه 2.

2. سوره الذاریات (51) آیه 17 - 18.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان



منبع :

سایت حوزه ؛ نوشته مرضیه فلاحی



فضیلت کربلا بر مکه

عن الصّادق علیه السلام انّ ارض الکعبه قال مَن مِثلى و قد بنى بیت اللّه على ظهرى یاتینى النّاس من کل فجّ عمیق و جعلت حرم اللّه و امنه ، فاوحى اللّه الیها کفّى و قرّى ما فضل ما فضّلت به فیها اعطیت ارض کربلا الّا بمنزله الّا برّه غمت فى البحر فحملت من مأ البحر و لولا تربه الحسین علیه السلام ما فضّلتک و لولا ما ضمّنه کربلا لما خلقتک و لا خلقت الذّى افتخرت به فقرىّ و استقرّى و کونى دنیا متواضعا ذلیلا مهیمنا غیر مستنکف و لا مستکبر لارض کربلا والّا مسخنده و هویت بک فى نار جهنّم .
ترجمه : امام صادق علیه السلام فرمودند: مکه سخن گفت به کرامت هاى خداوند تفاخر نمود و گفت : کیست مانند من و حال آنکه خانه خدا روى من بنا شده و مردم از اطراف به جانب من مى آیند، چون مکّه تفاخر نمود وحى شد، که اى مکّه بجاى خود باش ، نیست فضل خانه که سبب فضل تو است در جنب فضل کربلا، مگر به مانند سوزنى که در دریا فرو برند، پس چه اندازه آب از دریا برمیدارد،
و اگر خاک کربلا نبود تو را فضیلت نمیدادم ، و اگر آن شخص (امام حسین علیه السلام ) که در آنجا مدفون است نبود نه تو را و نه خانه را خلق مى کردم پس بجاى خود باش و تواضع و خشوع نما، و تکبّر مکن بر کربلا و الّا تو را به جهنّم خواهم انداخت . (۱۱)
و قال على بن الحسین علیه السلام اتّخذ اللّه ارض کربلا حرما قبل ان یتّخذ مکّه حرما باربعه عشرین الف عام و انّها تزهر لاهل الجنّه کالکوکب الدّرى . (۱۲)
امام سجّاد علیه السلام فرمودند: خداوند زمین کربلا را حرم قرار داد ۲۴ هزار سال قبل از آنکه مکّه را حرم قرار دهد، و آن زمین میدرخشد براى مردم بهشت مانند ستاره درخشان .
و عن ابى جعفر علیه السلام قال خلق اللّه کربلا قبل ان یخلق الکعبه باربعه عشرین الف عامٍ و قدّسها و بارک علیها فما زالت قبل ان یخلق اللّه الخلق مقدّسه و مبارکه و لاتزال کذلک و جعلها اللّه افضل الارض فى الجنّه .
و امام باقر علیه السلام مى فرماید: خداوند کربلا را خلق کرد ۲۴ هزار سال قبل از آنکه کعبه را خلق نماید و آن زمین را مقدس نمود و برکت داد و قبل از آن خلق ننموده بود مقدّسى و مبارکى مانند آن زمین و خداوند زمین کربلا را در بهشت افضل زمینها قرار داده است . (۱۳)
هر آنکس عارف حقّ شد بسر شور و نوا دارد *** هر آن دل پر ز ایمان شد هواى کربلا دارد
شنیدى کربلا، امّا ندیدى اصل معنا را *** هر آنکس دید آنرا صد هزاران مدّعا دارد
بیا بین از شمیم درگهش جانها شود زنده *** بهر صبحى به از جنّت نسیم جان فزا دارد
گلستان على در کربلا گشته خزان یکسر *** که بهر دیدنش دلها همه شوق لقادارد
بیا در کربلا بنگر، جلال شاه مظلومان *** ببین این بارگه بى شک تجلّى خدا دارد
با گر آرزو دارى ، تهى کن عقده دل را *** نگر آن شه به زوّارش چه سان مهر و وفا دارد
چه گوئیم اى عزیزان از مزار زاده زهرا *** که خاکش برترى بر کعبه و ارض و سماء دارد
غبار کربلا مانع آتش
فاضل کامل سیّد الواعظین مرحوم سیّد محمود امامى اصفهانى (رحمه اللّه علیه ) نقل نموده اند:
یکى از خلفاى بنى مروان اولاد دار نمى شد به مقتضاى عقیده فاسد خود نذر کرد که اگر خدا پسرى به او بدهد، او را بر سر راه زوّارهاى حضرت سیّدالشهدأ علیه السلام بفرستد، و آنها را به قتل برساند.
اتفاقا بعد از مدّتى خداوند پسرى به او عطاء مى نماید، تا اینکه بزرگ میشود و به او وصیّت مى کند که باید بروى سر راه زوّارهاى حسین علیه السلام و آنها را به قتل برسانى .
پسر شبى در خواب دید قیامت است و ملائکه غلاض و شداد جمعى را مى برند بسوى جهنّم ، تا یک شخص را آوردند بکشند بسوى آتش ، رسول خدا (ص ) به ملائک فرمود: اگر چه این مرد گناه کار است لیکن شما نمى توانید او را به جهنّم ببرید زیرا روزى به زمین کربلا مى گذشت غبارى از آن زمین بر بدن او نشسته است .
عرض کردند: غبار را از او مى شوئیم ، حضرت فرمود: غبار را میشوئید امّا چشم او که به بقعه و بارگاه فرزندم حسین علیه السلام افتاده نمى شود که بشوئید. پس ملائکه عذاب او را رها کردند و ملائکه رحمت آمدند و او را به بهشت بردند. آن پسر از خواب بیدار شد و از قصد فاسد خود بر گشت و توبه نمود و فورا به زیارت آن حضرت رفت و زوار را حرمت و نوازش ‍ مى کرد.(۱۴)
____________________________________________________
۱۱-خصائص الحسینیه ص ۳۲۷.
۱۲-بحار الانوار ج ۱۰ - تحفه الزّائر
۱۳-کشکول النور ج ۱ ص ۱۴-
۱۴-ثمرات الحیوه . کرامات الحسینیه ج ۱ ص ۲۰۲.